یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

حل شدن

 

حل شدن. مثل دانه های شکر در چای داغ. حل شدن در یک پسر؛ پسر ِ داغ.

فریاد می زند:

- مامااااان... تلفن رو برندار. با من کار داره.

کنترل تلویزیون را روی کاناپه می اندازد و به سوی تلفن می دود.