یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

 

مأمور مخفی تفنگ به دست به آرامی از راه پله بالا می آید و در طبقه ی سوم، مقابل دری می ایستد که رویش شماره ی 36 نوشته شده. دوربین روی شماره ی واحد زوم می کند و موسیقی هیجان آوری در پس زمینه جریان دارد. در را آهسته باز می کند و تفنگ را به سمت روبرویش که کاملاً تاریک است می گیرد و داخل می شود. رو به تاریکی ِ داخل خانه می گوید:


- come out Bruce.. you know you've got nowhere to run. the cops are all outside..


صدایی خفیف از داخل یکی از اتاقها به گوش می رسد. مأمور مخفی چراغ را روشن می کند و تا حد ممکن بی سر و صدا به سمت اتاق می رود. هرلحظه اتفاقی خواهد افتاد و بیننده شاشیده به شلوارش. ناگهان می پرد داخل اتاق و کسی آنجا نیست. همه چیز چند لحظه آرام می شود. بعد یکهو با صدای وحشتناکی رابرت دنیرو که همان Bruce است، از پشت، گردن او را گرفته و تفنگش را بر شقیقه ی مأمور مخفی می گذارد و فریاد می زند:


- where is my vote?! huh? where is it? i want that fuckin' vote... you're fuckin' with me?! you little mothafucking shit.. you want me to shoot your fuckin' brains out?! hah? is that what you want?


چند ثانیه می گذرد و رابرت دنیرو خونسردی اش را باز می یابد.. نفس عمیقی می کشد و به آرامی، با صدای خشدار می گوید.


- now drop your gun and give me that fuckin' vote..


(The Vote- محصول سال 1994، آمریکا)