یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

حل شدن

 

حل شدن. مثل دانه های شکر در چای داغ. حل شدن در یک پسر؛ پسر ِ داغ.

فریاد می زند:

- مامااااان... تلفن رو برندار. با من کار داره.

کنترل تلویزیون را روی کاناپه می اندازد و به سوی تلفن می دود.

  

نظرات 2 + ارسال نظر
گرگ بیابان 1388/10/11 ساعت 03:03 ب.ظ http://theories.blogsky.com

عجب!! هاه

[ بدون نام ] 1388/10/18 ساعت 10:54 ب.ظ

نه مث که همه کامنتات مورد دارن! : دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد