یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

پدیده ی A: یکی از عجیب ترین مکانیزم های حاکم بر دنیا که از نظر پیچیدگی با تله پاتی و voodoo magic برابری میکنه اینه که مثلاً شما با یه دختر داف دوست شدین و با هم دارید تفریحات لازمه رو در سطح شهر انجام میدید، بعد یهو خیل عظیمی از دخترهای داف تر و کمیاب از هر طرف به شما ظاهر میشن و آسایش از شما گرفته میشه.. مثلاً با هم میرید fastfood که یه چیزی بخورید، ناگهان یه دختر خیلی آنچنانی تر که در سال شاید فقط دو سه بار مشابهش رو بشه دید میاد میشینه اون ور. بعد هی باید حواستون به این باشه که اونوری نگاه نکنید که ضایع نشه. آخرش هم وقتی میاید بیرون، دوست دخترتون میگه "وای.. دیدی دختره که جلومون نشسته بود چقدر داف بود؟" که شما باید بگید "نه، دقت نکردم" در حالیکه از درون دارید جیغ میزنید و موکت گاز میگیرید و به هیچ وجه نباید این حالات روحی رو نشون بدین که نشون دادنشون یه کار آماتوریه که دیگه واقعاً گفتن نمیخواست این حرف. 


من احساس میکنم چنین پدیده ای رو بشه به یه duff field نسبت داد که در فضای موجودات داف و نا-داف تعریف میشه و همونطور که در الکترواستاتیک میدانی داریم که موجب میشه بارهای همنام همدیگه رو دفع کنند و غیرهمنام ها به سمت همدیگه جذب میشند، اینجا میدان duff باعث میشه که دخترای داف به سمت همدیگه کشیده بشند و از دخترهای نا-داف فاصله بگیرند. خب، تا اینجا که حرف خیلی جدیدی نزدم و این چیزی که گفتم کاملاً معلوم بود که. مثلاً میشه توی دانشگاه گروههایی از دخترهای داف رو دید که دخترهای دافِ دیگه رو به سمت خودشون جذب می کنند و دخترهای نا-داف رو خیلی به گروه خودشون راه نمیدن، یا به بیان دیگه در عضوگیری خیلی حساس و دقیق عمل می کنند و کاملاً واضحه که هرچی کولونی های کوچیکتر ِ داف ها به همدیگه merge می کنن و کولونی های بزرگتری تشکیل میدن، سیستم از لحاظ سطح انرژی پایدارتر و مطلوب تر میشه. حالا حرف من اینه که شاید بشه با این duff field ای که اینجا برای اولین بار تعریف کردم، پدیده ی A رو توجیه کرد. به این صورت که هر داف ای، چون نیروی جاذبه ای نسبت به داف های اطراف خودش داره (بیاید فرض کنیم که این نیرو خیلی هم local نیست و بُرد نسبتاً زیادی داره) و از طرفی چون داف ها به طور کاملاً uniform و یکنواخت در سطح مورد نظر پخش شده اند، برآیند این نیروها بر دافِ آزمون تقریباً صفر میشه و بنابراین هیچ اتفاق خاصی نمیفته. حالا شما تصور کنید که خودتون دارید یکی از این داف ها رو با نادیده گرفتن تعادلی که بر سیستم موجود حاکم شده، به یه سمتی حرکت میدید. این کار شما باعث میشه که جریانِ خالصی از داف ها به سمت دافِ مورد نظر به وجود بیاد و اگه مثلاً با تصاویر ماهواره ای داف ها رو detect کنیم و حرکتشون رو زیر نظر بگیریم، می بینیم که تعدادی از داف ها بر اثر این کشش نامحسوس، بدون اینکه خودشون متوجه باشند رفته رفته به سمت دافِ مورد نظر حرکت می کنند و اگه شما مدت نسبتاً طولانی ای یه جا نشسته باشید، ناگهان می بینید که چند تا داف از دوردست ظاهر شده و نزدیکتر و نزدیکتر میشند تا اینکه به شما میرسند و سیستم دوباره به حالت پایدار خودش برمیگرده.


من خیلی دوست داشتم که بحث رو با چند تا نمودار به پایان برسونم، ولی دیگه بیخیال شدم. خدافظ.