یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

gossip makes the world go around

 

من الآن وسط درس و امتحان اومدم یه چیز جالب در مورد مهناز افشار براتون تعریف کنم که حالشو ببرین. عرض کنم خدمتتون که گویا چند وقت پیش یه مهمونی ای توی خونه ی آقای "محمد هادی کریمی" بوده که یه کارگردانه. بعد توی این مهمونی کسایی مثل دانیال عبادی و احسان خواجه امیری و شهاب حسینی هم بودن، خانم افشار هم حضور داشته که یه لباس مشکی ای هم تنش بوده. وسطای مهمونی وقتی داشته از جلوی همه رد میشده، یهو این بندای لباسش که روی شونه اش باید باشن میفتن و متعاقباً لباسش هم تا شکمش میاد پایین. حالا حتماً شما خواننده های خوب وبلاگِ "یک مسافر تنها" پیش خودتون دارین فکر می کنین که چقدر خوش به حال اونایی شده که توی اون مهمونی بودن، ولی بذارین بهتون بگم برخلاف چیزی که آدم تصور می کنه، اصلاً صحنه ی خوشایندی زیر لباس خانم افشار دیده نشده.


جریان اینه که خانم افشار پارسال یه عمل لیپوساکشن داشته واسه ی شکمش، ولی این عمل خوب جواب نمیده و اینطور که دکترش گفته به بدشکلی شکمش و یه چیزی به اسم "نکروسیس پوستی" که حالا من نمیدونم چیه منجر میشه. بعد دکترش اومده برای اینکه ظاهر شکمش درست بشه، یه کاری کرده که بهش میگن doughnut mastopexy و بازم من نمیدونم اینا چی هستن و چند بار دیگه هم هی لیپوساکشن کرده که اینا باعث شده شکمِ این بیچاره بدتر هم بشه حتی. حالا از بخت بد یه ماه قبل از این مهمونی خانم افشار جراحی پلاستیک سینه هم انجام داده بود و دیگه خودتون تصور کنین که وقتی لباسش تا زیر شکمش میفته پایین شما قراره شاهد چه صحنه ای باشین. خب دیگه.. این بود پست امروز من.

 

 

پی نوشت: بله خانم افشار! من ازت بدم میاد.. یوهاهاها!