یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

 

آه... ای وطن گوگوری مگوری ام

ای که کشتزارهایت مثل طلا است

و آسمانت خورشید طلایی دارد

من تو را

به سان بیسگیوید

یا پاستیل نوشابه ای

دوست می دارم...

 

 

(در این شعر که خودم امروز گفتم، خط دومش گفتم طلا و خط سومش بازم گفتم طلایی که این یک آرایه ی خیلی مهم است.)