یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

یک مسافر تنها

من یک مسافری هستم که همانطوری که این بالا اشاره شده خیلی تنها است..

The Last Resort

 

نمیدانم دقیقاً چند وقت پیش بود؛ پنج ماه یا شش ماه پیش. در یک بعد از ظهر گرم مشغول استحمام بودم که به ناگاه صدای زنگ در منزلم را شنیدم. آن زمان من در یک آپارتمان کوچک استیجاری زندگی می کردم که در قسمت جنوبی شهرک های کارگری کنار کارخانه ی غذای سگ و گربه قرار داشت. تازه به این شهر آمده بودم و تنها زندگی می کردم. به هر حال بدون توضیح اضافه به همین بسنده می کنم که شنیدن صدای زنگِ درب منزلم در آن زمان کمی غیرمنتظره بود، چون هیچ کس را نداشتم و تازه به آنجا نقل مکان کرده بودم. تعجبم وقتی بیشتر شد که زنگ برای دومین بار و سومین بار و چهارمین بار به صدا درآمد. این زنگ زدن ها و در زدن های مدام بالاخره باعث شد که کون لخت از حمام بیرون آمده و حوله ای به دور خود پیچیده و به سمت در بروم. هنگامیکه در را باز کردم، با صحنه ی بسیار عجیبی در مقابل خودم روبرو شدم که برای چند لحظه در جای خود میخکوبم کرد. حوله از دستم بر روی زمین افتاد و در ناباوری با قدم های سست به سمت نزدیکترین مبل رفتم. وقتی به خودم آمدم، ده دقیقه گذشته بود و من همچنان کون لخت روی مبل نشسته بودم و داشتم به آنچه که دیده بودم فکر می کردم. خوب آن لحظه ها را به خاطر دارم: درب باز مانده بود و حوله ام جلوی در روی زمین افتاده بود. من ناراحت و آشفته و کون لخت بودم و نگاهم به زمین خیره مانده بود. با خودم می گفتم آخر چطور ممکن است؟ همانطور گیج و منگ به سمت اتاق رفتم تا شورت ای بردارم و بعد بیشتر به تصویر پشتِ در فکر کنم..

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مژده 1389/02/15 ساعت 03:01 ق.ظ http://www.clickwoman.blogsky.com

سلام دوست عزیز سایت ما بروز شد
شما را به سایتمان دعوت می کنم
وان شا الله حداقل 1 مورد از مطالب ما برای شما سودمند ومورد توجه باشد
بسیار علاقمندیم وبلاگمان را پیوند بزنید تا دیگران را از محبت تان وما را از دوستی خود بی نصیب نگزارید
موفق باشید
))))عکسها و کلیپهای لو رفته ازدختران ایرانی((((
http://www.clickwoman.blogsky.com

[ بدون نام ] 1389/02/15 ساعت 03:46 ق.ظ http://3aban.blogsky.com

اوه!!

sarah 1389/02/15 ساعت 03:26 ب.ظ

hala tasvire poshte dar chi bud?

خورشید 1389/02/17 ساعت 11:46 ق.ظ

یعنی چی می تونسته باشه!؟

ازس 1389/02/18 ساعت 11:08 ب.ظ

این داستان رو از خودش در آورده بابا... پشت در چیزی نبود....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد