-
داستان کوتاه
1388/09/20 18:00
با غرورش بازی کرد و بازی کرد و دقیقاً وقتی که شکست گفت: -خیله خب بچه... راضی ام، راضی ام. اشکهای پسر را پاک کرد. لباسهایش را درآورد و روی تخت غلتید.
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/20 00:00
I wish I was special You're so fuck me special... (Thom Yorke, Creep)
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/19 01:06
Oooooooo... ooooh well well Doo, doo, doo, dood, doooooooo Oooooooo... ooooh well well Doo, doo, doo, dood, doooooooo (John Lennon, Woman)
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/18 21:35
آه... ای وطن گوگوری مگوری ام ای که کشتزارهایت مثل طلا است و آسمانت خورشید طلایی دارد من تو را به سان بیسگیوید یا پاستیل نوشابه ای دوست می دارم... (در این شعر که خودم امروز گفتم، خط دومش گفتم طلا و خط سومش بازم گفتم طلایی که این یک آرایه ی خیلی مهم است.)
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/17 13:15
تمام افرادی که توی کافی شاپ کنار دوستاشون عکس میندازن و این عکس رو توی facebook میذارن خز هستند. تمام این افراد.. در این مورد اگه سرم هم بره به هیچکسی تخفیف نمیدم. مثال: سحر، راد، سارا فرهادی (گیشا، کوچه ی محمدی، پلاک 32) توضیح: این قانون شامل کسایی نمیشه که به زور در کافی شاپ ازشون عکس انداخته میشه و بعد یکی دیگه عکس...
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/17 10:07
یه نکته ی جالب در مورد جوونای کشور قشنگمون اینه که beautiful رو مینویسن biutiful یا beutifull، و friend رو مینویسن freind و هنوز متوجه نشدن که welcome کلاً یه کلمه است، خلاصه از این اشتباهای ریز و درشت... بعد جالبه که این آدما همیشه evanescence رو درست می نویسن!
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/13 16:39
خطاب به شاعرا و ترانه سراهای عزیز کشورمون، بیایید یا برای "خسته" به جز "مرغ پربسته" یه قافیه ی دیگه پیدا کنیم، یا دیگه کلاً از این دو تا ترکیبِ شاعرانه بیشتر از این استفاده نکنیم که قشنگیشون حفظ بشه.. خوبه؟!
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/11 13:07
Don't write kossher, write good things. Milan Kundera (the unbearable lightness of being)
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/11 11:13
- وای... ماشین مأمورای انضباط اجتماعی - چی؟! - ماشین مأمورای انضباط اجتماعی - |: - ... - گشت دیگه؟! - آره. گشت. (این دیالوگ جالب مربوط میشه به دیروز عصر، بین من و سپیده، درحالیکه داشتیم سیاوش شمس گوش می دادیم و سپیده از این بشکنای دو دستی می زد!)
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/10 19:14
-تریاک میکشی؟ میریم ته باغ. صفا. -نه بابا. صبح پا میشی ته گلوت یهجوریه. -خب، حشیش هم هست. -نه. سرگیجه میگیرم. -اکس چی؟ -سردرد میآره. -مشروب؟ -بالا میآرم. -سیگار؟ -سرفهم میگیره. -چهقد تو تیتیشی بابا. پس چیکار میکنی اینجور جاها گوگوری مگوری؟ -تزریق میکنم. -آه، البته. خسرو ن.
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/10 13:53
پس دستِ کم پاهاتو به هم بچسبون.
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/09 18:11
۱۱ نفر که قطعاً من از آنها بهترم: 1) شهیار قنبری 2) داریوش اقبالی 3) آران مردوخی 4) Kiano Reeves 5) فرهاد جعفری 6) پائولو کوئلیو 7) فردوسی 8) ریچارد براتیگان 9) سینا حسن زاده 10) گروه آریان (کلاً) 11) سیاوش قمیشی ۱۱ نفر که قطعاً از من بهترند: 1) Tom Waits 2) سیاوش شمس 3) نینا سلطانی 4) Diana Keaton 5) آگاتا کریستی 6)...
-
[ بدون عنوان ]
1388/09/08 18:16
حیف که الآن که من اینجایم اسب ها را قلاده می بندند و خرها آزاد هستند و اینجا که من نشسته ام دربندها آزادند و آنهایی که باید آزاد باشند درواقع اگر فلسفی فکر کنید آزاد نیستند... ------------------------- اینجا: سایت دانشکده توضیح درباره ی عکس: این عکس، توی جدیدترین مسابقات عکاسی کل دنیا برنده ی جایزه ی بهترین عکس شده....
-
پست اول وبلاگ
1388/09/08 12:41
خب.. از اونجایی که همه ی کسایی که وبلاگ می سازن، اولش میان سلام میدن و یه حرفهای جالبی می زنن، من برای اینکه کلا متفاوت باشم و مثلا همه بگن مازیار چقدر آدم متفاوتیه و این وبلاگ رو به دوستاشون نشون بدن، اولش خدافظی می کنم که خیلی جالب بشه. خدافظ! در ضمن اینجا می خوام خودم باشم، به دور از هیاهوی دنیا و از این حرفا دیگه.